سید سجادسید سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

sajad kocholo

تولد شازده کوچولو

هر انسان لبخندی از خداست و تو زیبا ترین لبخند خدایی

بهانه زندگیم تولدت مبارک . . .

ببخشید دیر شددددد

سلام عزیز مامان خوبی گلم؟؟؟؟؟؟؟؟ ببخشید چند وقته نتونستم وبلاگتو بروز کنم یعنی اصلا وقتی برام نمیمونه ببخشید پسر گلم  شما خوابیدی منم اومد پای رایانه........ الان 12 تا دندون در اوردی...... کلمات جدیدی هم یاد گرفتی مثلا ننه یذا خانا (خاله) دابه (دایی) هنه (هندونه) ما (اب) داخههههههه (داغه) اوف (غذا میخوایی)  عم (عمه) و چیزایه دیگه که الان یاد نیست چند وقت پیش هم حلقمو انداختی توی چاه خونه مامان جون اینا تنها حلقه نبود انگشترمو و حلقه رو تو ساعتم گذاشته بودم رفتم وضو بگیرم و شماهم از فرصت استفاده کردی انداختیش تو چاه شانس اوردم زنگ زدیم چاه باز کن اومد حلقه و ساعتمو نجات داد........ ...
30 خرداد 1393

تولدت مبارک

تـولدت مبـارک تــولدت مبــارک تـــولدت مبـــارک تــــولدت مبــــارک تـــــولدت مبـــــارک تــــــولدت مبــــــارک تـــــــولدت مبـــــــارک  تــــــــولدت مبــــــــارک  تـــــــــولدت مبـــــــــارک  تــــــــــولدت مبــــــــــارک  تـــــــــولدت مبـــــــــارک  تـــــــــولدت مبـــــــــارک  تـــــــولدت مبـــــــارک تــــــولدت مبــــــارک تـــــولدت مبـــــارک  تــــولدت مبــــارک تـــولدت مبـــارک تــولدت مبــارک تـولدت مبـارک تولدت مبارک   ...
20 دی 1392

اولین قدم

سلام سلام صدتا سلام به پسر گل وشیطون مامان خوبی مامان جون؟؟؟؟؟؟؟؟؟ روز دوشنبه 11/9/1391 ساعت ده شب بود داشت افسانه جومونگ شروع میشد من تو اشپزخونه بودم داشتم میوه میوردم که با فیلم بخوریم یهو بابایی داد زد زیـــــــــــــــــــــنب گفتم وای بازم خراب کاری کردی رومو کردم اونور دیدم داری یواش یواش تاتی تاتی میای طرفم یهو افتادی  منم کلی ذوق کردم و ابلمو شدی .... بابا جون هم دوتا ده تومنی خوشل مشل داد بهت منم قلکتو اوردم انداختم توش...  هر وقت میخواد بره سر کار اول ازش عوارضی میگیری بعدش میزاری بره .... از 2 دی هم خودت تنهایی بلند میشی و خونه رو متر میکنی بدون کمک.... به زودی عکساتو میزا...
4 دی 1392

عقیقه

کوچولوی من ؛ وقتی 35 روزه بودی برات عقیقه کردیم یه مهمونی کوچولو و خودمونی بود.... و بعد چند روز بعد هم ختنت کردیم  الهی بمیرم کلی گریه کردی دکتر گفت : بی حسیش که بره بی تابی میکنه ... نیم ساعت مدام گریه کردی تا خوابت برد     ...
4 دی 1392

خرابکاری های شازده

  من تو این دنیا سه تا دوست دارم ...خورشید ،ماه و تو   اولی رو واسه خودم دومی رو واسه شبام ولی تو رو واسه تک تک لحظه هام می خوام... اولین باری بود که دمر میشدی... و شروع خرابکاری شما .... اینایی که میبینی 1 دهم از خرابکاری هاته.... ...
3 آذر 1392

کلمات جدید

  ڪآش صداﮮ بعضـے آدمارو میشد بوسید  . . .     مخصوصأ وقـتے اسمتو صدا میزنـלּ  ...   ماما ، بابا ، دد ، ایز ، امه یعنی مامان جون ، ابو یعنی اقا جون انقدر قشنگ منو بابایی رو صدا میزنی... همیشه عدالت رو هم  برقرار میکنی یه ماما گفتی سریع بابا هم میگی و برعکس...   ...
3 آذر 1392

بدون شرح

خوشبختی رنگین کمان لبخند توست ! که.... با هر ترنم باران شکل می گیرد! «فقط خوشحال باش» من اشک آسمان را در می آورم!   ...
3 آذر 1392

مادرانه

روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی.... اگر من هنگام غذا خوردن خود را کثیف میکنم اگر نمیتوانم خودم لباسهایم را بپوشم صبور باش... اگر هنگام صحبت کردن مطلبی را هزار بار تکرار میکنم حرفم را قطع نکن و به من گوش بده... هنگامی که تو خردسال بودی من یک داستان را بارها برایت میخواندم تا تو بخوابی... هنگامی که مایل به حمام رفتن نیستم مرا خجالت زده نکن وبه من غر نزن ... زمانی را به خاطر بیاور که من برای حمام بردن تو به هزار کلک وترفند متوسل میشدم... هنگامی که ضعف مرا در استفاده از تکنولوژی جدید می بینی به  من فرصت فراگیری بده و با لبخند تمسخر آمیز به من نگاه نکن... من به تو چیزهای زیادی آموختم ......
3 آذر 1392

دل نوشتهاي من برای كودكم

انسان به سه بوسه نکمیل میشود، بوسه ی مادر که با آن پا به عرصه ی خاکی میگذاری، بوسه ی عشق که یک عمر با آن زندگی میکنی، بوسه ی خاک که با آن پا به عرصه ی ابدیت میگذاری یادگاری طلایی به آینده فکر کن ولی نگران آینده نباش و غصه آینده رو نخور.و بدون که آینده هر آدمی ماحصل کارهایست که اون آدم تو گذشته و حال انجام داده است .پس امیدوارم همیشه مراقب اخلاق و رفتار و کردار خود باشی اگر خدا مسئولیتی رو بر دوش تو قرار داد حتما توانایی انجام اون کار رو در وجود تو دیده مطمئن باش  پیروزی از آن توست .   جایگاهت رو در زندگی بشناس و در جایگاه خودت  و در هر سمتی  که هستی بهترین باش ...در جای...
25 آبان 1392